برای تو و خویش .. چشمانی آرزو می کنم  .. که چراغ ها و نشانه ها را ..  در ظلمات مان .. ببیند .. گوشی .. که صداها و شناسه ها را .. در بیهوشی مان بشنود ..

برای تو و خویش، روحی .. که این همه را .. در خود گیرد و بپذیرد ..

وزبانی .. که در صداقت خود .. ما را از خاموشی خویش .. بیرون کشد  .. و بگذارد .. از آن چیزها که در بندمان کشیده است  .. سخن بگوئیم.