من که از درون دیوار های مشبک ،  شب را دیده ام

و من که روح را چون بلور بر سنگینترین سنگ های ستم کوبیده ام

من که به فرسایش واژه ها خو کرده ام

و من-بازآفریننده ی اندوه

هرگز ستایگر فروتن یک تقدیر نخواهم بود

و هرگز تسلیم شدگی را تعلیم نخواهم داد

زیرا نه من ماندنی هستم نه تو !

آنچه ماندنی است ورای من و توست !

 

نظرات 4 + ارسال نظر
تامی جمعه 20 مرداد 1385 ساعت 03:01 ق.ظ http://barname.blogsky.com

سلام
وبلاگتون خیلی قشنگه
تیریپش هنریه
خوشم اومد
نوشتتون هم قشنگ بود
موفق باشید

احمد شنبه 21 مرداد 1385 ساعت 09:43 ب.ظ http://www.entezar123.blogsky.com

سلام دوست خوبم
اول که مطلب بسیار جالبی بود.
دوم اینکه تسلیم نشدن در برابر مشکلات خود بزرگترین مبارزه با مشکل است . و اینکه حال که گذشته ها گذشته و میدانیم که لحظه های گذشته پس گرفته نمیشود. بنابراین آینده را آنگونه که می خواهیم زندگی کنیم . که در آینده حسرت امروزمان را نخوریم .
موفق باشید.

حرفهای نگفتنی شنبه 28 مرداد 1385 ساعت 03:01 ب.ظ http://www.mimic.blogsky.com

کاش می شد !!!
می ترسم می ترسم

بابک شنبه 28 مرداد 1385 ساعت 11:48 ب.ظ

مطمئنم میدونی که اگر میشد لحظه‌ها رو پس گرفت چکار میکردم..... مامی خیلی زود دیر میشه.... خیلـــــــــــی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد