365 روز و 365 شب ، یا بهتر بگم 365 خاطره دیگه هم گذشت، اما نه به این سادگی که من نوشتم... ! نه ؟

................................................

 - لحظات را طی کردیم تا به خوشبختی برسیم اما وقتی رسیدیم فهمیدیم خوشبختی همان لحظات بود .

- تنها خواب ، تو را به تمامی آنچه که از دست رفته است ، به من ، و به رویاهای خوش بر باد رفته پیوند خواهد زد ...

- مگذار که خالی روزها و سنگینی شب ها در اعماق وجودت جایی از یادنرفتنی باز کند ...

- حدیث غریب دوست داشتن را از زبان کسی بشنو که به صداقت صدای باران بر سفالها سخن می گوید .

- به خاطر داشته باش ! سکوت ، اثبات تهی بودن نمیکند ...

و ...

- قمار بازها ورق های نشاندار را دوست ندارند ؛ ورق هایی که همه از نشاندار بودن آن خبر داشته باشند . گوشه شکسته یک ورق ، بازی را بی رنگ میکند ...

................................................

یه کم در هم بر هم و قر و قاطیه ! اما قطره ای از دریای افکارمه ...

سالی سبز و بهاری رو برای تک تکتون آرزو میکنم ؛

و ....... دوستون دارم .

مرداب خاموش با دریای طوفانی یکی نیست ...

نمی دونم چند وقته دارم مینویسم ؟ مهر 81 بود یا 80 یادم نیست !

یه دفترچه خاطرات درست کردم اسمش رو گذاشتم قاصدک... اونم از نوع بهاریش ... دنبال آرامش می گشتم....

 

فرصت های گریزنده را چون قاصدکها به دست باد نشاندیم ....

 

23 سال و 11 ماه و 21 روزم شده و من هنوز نتونستم به دنیا چیزی یاد بدم ...

 

مرداب خاموش با دریای طوفانی یکی نیست ...

 

تولدت مبارک وبلاگ جدیدم