مرداب خاموش با دریای طوفانی یکی نیست ...

نمی دونم چند وقته دارم مینویسم ؟ مهر 81 بود یا 80 یادم نیست !

یه دفترچه خاطرات درست کردم اسمش رو گذاشتم قاصدک... اونم از نوع بهاریش ... دنبال آرامش می گشتم....

 

فرصت های گریزنده را چون قاصدکها به دست باد نشاندیم ....

 

23 سال و 11 ماه و 21 روزم شده و من هنوز نتونستم به دنیا چیزی یاد بدم ...

 

مرداب خاموش با دریای طوفانی یکی نیست ...

 

نظرات 7 + ارسال نظر
مهدی شنبه 22 بهمن 1384 ساعت 12:50 ق.ظ http://dastneveshteha.blogsky.com

می خواستی همه چیزو عوض کنی؟ می خواستی دنیا رو عوض کنی؟ خب دنیای خودت چی‌؟ این چند وقت چقدر عوض شده ؟‌ خیلی؟‌ کمی؟‌ چقدر ؟‌

حسن شنبه 22 بهمن 1384 ساعت 12:54 ق.ظ http://shekoohi.blogsky.com

با سلام
((با عرض تسلیت به مناسبت شهادت سرور و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالحسین به شما هموطن عزیز))
از شما دعوت می شود تا در یکمین سالگرد تاسیس وبلاگ راز و رمز کامپیوتر شرکت نمایید و ما را در هر چه بهتر برگزار شدن این مراسم یاری رسانید
زمان:شنبه ۲۲/۱۱/۸۴
مکان: وبلاگ راز و رمز کامپیوتر به آدرس shekoohi.blogsky.com
با سپاس فراوان مدیریت و نویسندگان وبلاگ راز و رمز کامپیوتر
(( رونوشت به تمامی وبلاگهای به روز شده))

بابک چهارشنبه 26 بهمن 1384 ساعت 03:13 ق.ظ http://vladimir.blogfa.com

میدونی مامی جون... خیلی سعی کردم بفهمم چرا هرچی سعی میکنم نمیشه.... ولی نمیشه... میدونی مامی... من میخواستم دنیا رو عوض کنم... ولی دنیا داشت منو عوض میکرد! مامی دلم گرفته... خیلی وقته... از وقتی دیگه هیچکسی نبود که بشینه پای صحبتام... از وقتی که دیگه نتونستم با کسی حرف بزنم.... از وقتی که همه رفتن و تنهام گذاشتن.....

بابک پنج‌شنبه 27 بهمن 1384 ساعت 02:58 ق.ظ

سلام مامی... از صبح داشتم دنبال این میگشتم.... یه روز خودت بهم گفتی... حالا من هم به تو میگم..... « فرصتهای گریزنده را چون قاصدکها به دست باد نشاندیم . ما در خفاخانه های ضمیر خویش چیزی را پنهان نگه داشته ایم ؛ پنهان و سرسختانه نگه داشته ایم . و روزی دانستیم - و تو نیز خواهی دانست - که زمان ، جاودان بودن همه چیز را نفی می کند . پوسیدگی برهر آنچه پنهان شده است دست میابد و افسون به جای میماند ....... »

حسین محرابی پنج‌شنبه 27 بهمن 1384 ساعت 10:12 ب.ظ http://www.bazbaroon.blogfa.com

سلام دریای دلت آبی آبی باد . مهدیس جان وب خیلی جالبی بود بهت تبریک می گم با این ذوقت . امید وارم موفق باشی و پیروز . اگر وئقت کردی به من بارون زده هم یه سری بزن . بای

قبله آرباطان شنبه 29 بهمن 1384 ساعت 08:22 ق.ظ http://www.roya22.blogba.com

سلام- مطالب خوب و جالبی انتخاب می کنین. تبریک می گم. خوشحال ی شم که همچنان به ما هم سری بزنین . راستی به دوستانت هم معرفی کن.

کاوه جمعه 12 اسفند 1384 ساعت 05:07 ب.ظ http://porkonpiyalera.blogfa.com

سلام
خوبی؟؟؟؟؟ به جا میاری که؟! بی معرفت نباید یه پیغام میدادی که حداقل آدرس بلاگت رو داشته باشم؟؟؟؟ آدرس رو تو گوگل سرچ کردم تا پیدا کردم.
فکر کنم از سال ۸۱که اولین بلاگمو ساختم داشتی مینوشتی البته یادم نیست که چقدر قبلش مینوشتی!
به هر حال دوست قدیمی خوشحالم که دوباره مینویسی.
بعضی وقتا که میبینم کسی داره یه بلاگ رو میبنده دلم میگیره
خدا کنه این بلاگ و بلاگ خودم تا آخر عمر دفتر چه خاطراتمون باشه و پر از شادی و نشاط بمونه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد